يالا

 

چي؟

 

چي؟ شوخي ميکني؟

ضربه خوبي بود

اوه، تو کوري؟

 

چته مرد. من خالي بودم

مزخرف. هر دوتون رو گرفته بودن

فکر کنم ضربه رو بعد از وقت زدم

 

آره، درسته

 

هي

 

يالا. هنوز دو ثانيه از وقت مونده بود

اسکوربورد شکسته. ما وقت رو خودمون داريم

بازي تمومه

 

عوضي

 

سلام

 

سلام، جني

داشتم نگران ميشدم

تو هيچوقت نميخواستي از زمين بياي بيرون

بودم

 

تو خوبي؟

 

آره. جداي از آرزوم که دستکشم رو پاره کنم

فکر کنم دوشنبه بکنم

متاسفم

چيزي نيست

من خوب ميشم

 

هي

 

ميخواي برسونمت؟

آره
آره

آره
بريم

باشه

 

درباره چي داري فکر ميکني؟

 

من فقط انگار دارم منفجر ميشم

ثانيه آخر

يان

يه بازيه. ميدونم، يه بازيه

اما

بيهودست. تمومه

 

يالا. دربارش حرف بزن

 

ميدوني که چطوريه

تا حالا يه روز بوده که

همه چيزي اشتباهه؟

آره، بعضي موقعها

امروزه. امروز

چي شده؟

خب، تو ديدي اسکوربورد وايساد، درسته؟

آره. همه ديدن

اون چيزيه که دارم ميگم
اون اتفاق نيافتاد

امروز فقط

يه چيزي فقط خاموش شد
اون هميشه درست نيست

عزيز

 

عزيز، حرفت يکمي ديوونگيه

ميدونم. چون من ديوونم

 

ميدوني، شرط ميبندم که ميتونم کاري
کنم که همه اونا رو فراموش کني

 

بهتره برم

بعدا بهم زنگ بزن، باشه؟

هي، من واسه تو ديوونم

شنيدم

 

شب خوش

شب خوش

 

باي

 

هي

 

يالا

 

نه

 

الو

 

الو

 

ايان

نگاه کردي

به اون نمودارا که فرستادم؟

 

نمودارا

آره

من درواقع داشتم تازه

بعدي

مارکوس ميخواد ما رو ببينه

براي معرفي ساعت 6

خيلي ممنون

 

سلام

 

تو خوبي؟

 

آره. من متاسفم

اينجا نبودم. سلام

سلام

دوباره برگشتي سر پيپ ، ها؟

نه. نه. من درواقع ديروز ترک کردم

برا تو خوبه

قدم بچه گونه

برا خبراي بد حاضري؟

 

آها

توليد گزارش همه اينا رو ميخواد

شرمنده

 

آره

يه لطفي برام بکن

هر چي

الان منو بکش

اما بعد ديگه نميتونم رو سرت خراب شم

و عموما زندگيتو جهنم کنم

اون همه چيزيه که توش خوبم

خب، فکر کنم دلم تنگ بشه

براي ديدن صورت کوچيکت هر روز صبح

 

پس هنوز ميخواي آخر هفته بري
پيش رفيقات؟

آره

 

خب، صدات خيلي مشتاق نيست

خب، من بدون ساليانه مادرم ميتونم بگذرونم

خطابه :" چرا ازدواج نميکني با سه تا بچه
مثل خواهرات؟ "

 

يه لطفي بهم بکن
هرچي

بهم شليک کن اگه مثل خواهرام شدم

آره، اما، ببين، بعدش ديگه نميتونم
صورت کوچيکت رو ببينم

 

هي، خوش بگذره، کارل

 

فقط سعي کن آروم باشي

اون داشت ديوونه ميشد
زنگ بزن پس

آره، آره، کرباتش رو باز کن
هر چي ميتوني سعي کن بموني

خيلي خب. با ما باش. سعي کن نفس بکشي

کسي ميدونه اون کيه؟

اون داره بدتر ميشه

انگار اون يه سکته قلبي يا چيزي داشته

 

فقط منم

شرمنده، مديا

خيلي خسته
آره

ممم. من راست اومدم خونه و رفتم بخوابم

تو خوبي؟

آره آره، من خوبم

خشک شويي من يادته؟

 

لعنت
ايان، من دوبار يادآوري کردم

ميدونم، شرمنده

متاسفم
نابغه

و برات يه هديه خريدم

خريدي؟

تو لياقتش رو نداري

 

الان ميخوايش؟

يا بعدا؟

 

بعدا بهتره

بعدا خوبه

 

خيلي خب، تو مجبوري بهم قول بدي
که ازش خوشت مياد

 

يه سوزن بکن تو چشات
تو چشام

اين چيز سنگينه
چقدر بالاش پول دادي؟

فقط پس انداز زندگيم
اوه، خوبه

بازش کن
باشه

 

زيباست، عزيز

تو هميشه دير ميکني
فکر کردم که ممکنه خوشت بياد

مياد. دوسش دارم. عاليه

يه ساعت داره و همه چيز

 

يه چند تا دستورالعمل

زنه تو فروشگاه گفت

چي شده؟

 

هيچي نشده. خوبه. دوسش دارم

 

چي شده؟

 

من

 

من مرگ يه نفر رو امروز ديدم

 

چي؟

 

تو راه خونه از کار، درست جلوي من

و من فقط تو آسانسور باهاش بودم، ميدوني؟

خداي من
اره

 

و اين يارو

کنارش وايساده بودم

 

و اول انگار اون اونجا بود که کمک کنه، فکر کنم

 

اما بعد

 

چي؟

 

نميدونم

پنميدونم. فکر کنم
نميدونم چي ديدم

 

قسمت عجيب اينه
يارو که داشت کمکش ميکرد

منو ياد هاکي انداخت

که ميخواست با من دعوا کنه

هيچوقت بهم نگفتي که هاکي بازي ميکني

البته که ميکردم
تو تيم دانشگاه

من ميليون ها بار بهت گفتم

نه، تو دقيقا نگفتي

 

نه، من دقيقا گفتم

من کتاب ساليانه مو ميارم

 

بفرما، شماره 17

 

آره

شماره 17 خيلي خوبه، اما تو نيستي

ها؟

 

اون بايد من باشم

 

خيلي خب. پس من هيچوقت هاکي بازي نکردم

 

مشکل اينه، من يه چيزي يادمه
که هيچوقت اتفاق نيافتاده

 

شايد من يه چيزيم هست، ميدوني؟

نميدونم. فکر ميکني که يه چيزيت هست؟

نه، يعني، احساس ميکنم خوبم

اما تو بايد تاييد کني، داشتن
خاطره هايي که هيچوقت اتفاق نيافتاده

يالا. اون احساس عجيبي به تو نميده؟

هيچ چيز عجيب تا حالا براي
تو اتفاق نيافتاده

من جدي ام، مديا، تو فکر نميکني
اين يکم ديوونگيه؟

 

ايان، تو با دختري حرف ميزني که والدينش
اسمش رو دنبال يه ساحره گذاشتن

کسي که بچه هاي خودش رو کشت
درسته

تو منو ميبخشي اگه اين چيزا
که برام پيش مياد

يه ذره ديوونگيه

 

يه چيزي درست نيست

 

ايان، من ميرم بخوابم

تو هم بايد بياي

 

اون ميدونه

 

خيلي ديره

 

ايان، تو دير ميکني

 

مادر جنده

 

يه روز، ممکنه سعي کني که سر وقت بيدار شي

و خطر نکني که اخراج بشي؟

چقدر اون خنده دار ميتونه باشه؟

 

وايسا. اتوبوس رو نگه دار
اتوبوس رو نگه دار

اتوبوس رو نگه دار، لطفا. شرمنده

 

متاسفم، متاسفم
نه، من لازمه باهات حرف بزنم

من هيچ پولي ندارم. من هيچي ندارم
ببين لطفا، ايان

لطفا. اگه تو به من گوش نکني ، تو کشته ميشي

 

يالا. ما لازمه يه جاي امن بريم. يالا

 

يالا

يالا

متاسفم. من شما رو ميشناسم؟

ساعتت وايساده

 

ساعتت

بعد از اينکه تو براي کار امروز صبح رفتي

وايساده، نه؟

هروقت يه ساعت وايسه، اونا دارن ميان

کيا؟

ميدوني

 

متاسفم. من نميدونم دارين
درباره چي حرف ميزنين

گوش کن، تو يه پسر باهوش هستي

اجازه نده که انکار بياد سر راه اون

تو ديگه کي هستي؟
اون مهم نيست

نه، ميدوني چيه؟ اين مهمه
اونا دارن دنبال تو ميان، ايان

از ديروز عصر ساعت 5
وقتي تو بيدار شدي و اين زندگي شروع شد

وقتي اين زندگي شروع شد، درست
آره آره

اونا براي تو درست کردن

ديروز، ساعت 5:03 تو خودتو پيدا کردي

يه سال بيرون از دانشگاه، تو اداره گير کردي

يه کت پوشيدي و کربات که تو متنفري
به من دست نزن

قبل از اون، تو يه بازيکن هاکي بودي
تو يه دانشگاه کوچيک

يه دقيقه وايسا. هاکي. اون اتفاق افتاده؟

آره. و قبل از اون، تو يکي ديگه بودي

 

نه نه، ... فقط به من گوش کن

اگه اونا تو رو بکشن، اون همش دوباره اتفاق ميافته

نه، نميافته. اگه اونا منو بکشن، من ميميرم

تو نميميري

 

اونا هر روز تو رو ميکشن

هميشه در زمانهاي مختلف، جاهاي
مختلف، زندگي هاي مختلف

تو هيچوقت نميدوني که کي اونا تو رو ميگيرن
اما زود يا دير، اونا ميگيرن

اين ديوونگيه

تو هيچ نظري نداري که
داري با چي روبرو ميشي

اونا ميتونن واقعيت رو دگرگون کنن، کنترل ذهنها

تو فقط چيزي رو ميبيني که اونا ميخوان ببيني

اونا چه کوفتي هستن؟

اونا

مردمي که بهشون خيلي چيزا ميگن
روحها،شيطانها

نه نه نه، اين مزخرفات رو بهم نده

اونا با انسانها زندگي ميکنن، اما تو يه خط ديگه

و اونا فقط وقتي ديده ميشن که بخوان

و اونا دنبال تو ميان چون لازم دارن
جلوي تو رو بگيرن

از انجام چي؟
يادآوري

باشه. يادآوريه چي؟

اونا به کشتن تو ادامه ميدن تا وقتي که
تو کاري رو که اونا ميخوان بکني

باشه، اما تو نميدوني اين چيه

 

نه، فقط

فقط در رو

بدو

 

داري به کي نگاه ميکني؟

 

يالا

 

لعنت

وايسا وايسا

 

لعنت

 

هي

 

هي

 

ايان، خونه چيکار ميکني؟
اونا سعي ميکنن که منو بکشن

کيا؟ چي؟
نميدونم. نميدونم

ايان، آروم باش. بهم بگو

 

اونو ميشنوي؟
اونو ميشنوي؟

 

ايان

 

مديا

چيکار ميکني؟

 

متاسفم، ايان

خيلي متاسفم

 

من از اين لذت نميبرم، ايان

اما تو برام هيچ انتخابي نذاشتي

 

نه

 

نه

 

تو نبايد به ياد ميآوردي

همه چيز درست ميشه

 

قول ميدم

 

مواظب باش

 

مسيح

بزن کنار يکم قهوه يا چيزي بگيريم، باشه؟

من واقعا درباره اون متاسفم

برداشتن مشتري به مقصد معمولا يکم بهتره

آره، شنيدم

 

پس تو ميگفتي که داشتي ميرفتي خونه
پيش رفقات براي آخر هفته، ها؟

آره، آخرين دقيقه
آره

من قطارم رو از دست دادم

خيلي عصبي نيستي

 

من ميتونم بدون ساليانه مادرم بگذرونم

خطابه: " چرا تو ازدواج نميکني با
سه تا بچه مثل خواهرات؟"

 

خب، ما الان تو رو خونه داريم

فکر کنم مادرم تنها کسي بود که هنوز ميگه فورا

 

ممنون

ممنون

 

نه نه. خانم؟ خانم؟

 

نميتونم--نميتونم

يعني، من تقريبا شما رو به کشتن دادم

خب، تو منو اينجا زنده آوردي
و بنابراين آروم

 

ممنون

 

چرا براي يه ثانيه نمياي تو؟

 

انگار ميتوني يه قهوه بخوري

نه

احتمالا نبايد. يعني

چون من بعد تو مهموني وقفه ميندازم
و مادرت

فکر ميکنه که شروع کردي که براي
اون سه تا بچه با يه راننده تاکسي

احتمالا يه حمله قلبي

باشه

خب، چرا اينجا صبر نميکني که برم
برات يکي بيارم؟

 

ميتونم بکنم
باشه

دو دقيقه

خيلي خب

 

تو خوبي؟

 

آره. من فقط براي يه زنگ دير کردم

 

تو قهوه نميخواي؟

 

قهوه، درست. ممنونم

باشه

 

سلام

 

ايان

 

من تو رو ميشناسم

 

من چطور ميشناسمت؟

تو مجبوري به خاطر بياري، ايان
اونا دارن ميان

 

اما هر کاري ميکني نذار اونا پيداش کنن

 

اگه اونا بفهمن، اونا ميتونن بلاي
وحشتناکي سرش بيارن

و اون براي تو پايان ميشه

 

تو چي

 

چه اتفاقي داره براي من ميافته؟

 

يالا

 

آره، من قول ميدم
من آخر هفته خونم

ببين، گوش کن، باشه
من بايد برم

آره، من اونجام

منم دوست دارم، باي باي

واسه اون شرمنده

ايان

 

تو هفته گذشته دنبال کار بودي؟

 

آره. من سه تا قرار داشتم

و هر سه تا جا وقتي من رسيدم اونجا پر شده بود

و با آقاي گلن چه اتفاقي افتاد؟

 

اون يه کوني بود، و من نميتونستم
حس کنم که همه روز رو بگذرونم

تو ماشين اون

ساعتها وايسادن؟

چي؟

ساعتها. ساعتها وايسادن؟

چرا وايسن؟

 

تو خوبي؟

آره

 

تو فکر ميکني که من دقيقا ديوونم

اما من تو جاهاي مختلف بيدار ميشم

و همه چيز تغيير کرده، به جز تو
چون تو هنوز اينجايي

ايان

فکر کردم تو گفتي که پاکي

چي؟

نه نه نه نه

اون هيچ ربطي به اون نداره

تو نميفهمي. اين مردم سعي دارن که منو بکشن

درسته

من ديوونه نيستم، باشه؟

اين براي من اتفاق ميافته
آره، باشه

ميفهمم
نه، تو نميفهمي

باشه؟ تو باورم نداري

متاسفم، تو لازمه که آروم باشي، باشه؟

من نميفهمم، تو مجبوري که براي
من توضيح بدي، متاسفم

 

اوه، خداي من

اوه، خداي من، دوباره داره اتفاق ميافته

 

چي دوباره اتفاق ميافته؟

ايان؟

 

لعنت

 

يالا، يالا

 

هي، ببخشين

ايان، تو چه مرگته؟
بذار برم

بايد برم
ايان، ايان، هي

اوه، خداي من، تويي

اون بهم گفت که نذارم پيدات کنن
محض رضاي خدا، ايان

جني، به من گوش کن، تو امن نيستي

باشه؟
چي؟

ايان، در نرو

اوه، خداي من

ايان

ايان

جني، دنبال من نيا

 

خدا. تو چه مرگته، ديوونه؟

فقط برو، برو

 

پس، به کجا؟

 

وايسا. بذار برم بيرون

 

ما دوست نداريم اين کار رو بکنيم، ايان

اما ما خيلي حق انتخاب نداريم

داريم؟

 

ايان

 

ايان

محض رضاي خدا، ايان، من ميتونم
اون آشغال رو از طبقه خودم بشنوم

خاموشش کن
جني

دفعه بعد به صاحبخونه زنگ ميزنم

جني

 

يا مسيح، ايان

 

لطفا بيدار شو
لطفا بيدار شو

 

اما من احساس بدي براش دارم، ميدوني؟

اون هميشه نبود

 

آره، تو راست ميگي

 

من به صاحبخونه زنگ ميزنم، قول ميدم

 

نه، نيا من خوب ميشم

باشه. من ميام پيش تو

چون تو يه تلويزيون بزرگتر داري

 

ايان، فکر ميکني داري چه غلطي ميکني؟

 

جني

 

حني، من به کمکت احتياج دارم

 

ببين، فقط از خونه من گمشو بيرون

من بهت آسيبي نميزنم، باشه؟
قول ميدم

بهت اخطار ميدم، فقط از من دور بمون

جني، تو منو ميشناسي؟

البته که تو رو ميشناسم

از اداره

چه اداره اي؟

 

ايان، ميخواي به آمبولانس زنگ بزنم؟

نه

 

چه مرگته تو؟

 

باشه، من کمک ميارم

درو دست نرن

ما همديگه رو از اون که فکر ميکني بهتر ميشناسيم

منظورت چيه؟

تو دوست نداري بري خونه مادرت

چون اون آرزو ميکنه که تو
ازدواج کرده بودي با بچه ها

مثل خواهرات

يالا
من لازم دارم که يادت بياد

 

بلند شو

 

اوه خدا

بهم بگو چرا

 

تو هيچوقت ياد نميگيري

 

شايد بايد الان متوقفش کني

چون من ميتونم بکنم

براي هميشه

 

بدو

 

ايان

خب

 

اينا چين؟

هنوز دارم روش کار ميکنم

 

تو چطور

برگرد به آپارتمان؟

چه اتفاقي براي تو افتاد؟

 

انگار يه چيزي بهم حمله کرد

از داخل

باشه باشه

 

اوه، خداي من

الان بهتر به نظر مياي

من احساس بهتري نميکنم

 

من متنفرم که تو رو اينجوري ببينم

 

چجوري؟

مثل طوريه که تو قبل از بازي اضطراب داري

 

تو دانشگاه، درسته؟

آره

تو يادت مياد؟

 

البته که من

 

ما قرار ميذاشتيم
درسته. براي بيشتر از يک سال

و تو هاکي بازي ميکردي

تو هنوز با والدينت زندگي ميکردي

نه نه

چيزي نيست
اين خوبه

اما اتفاق نيافتاده
نه، چون اون اتفاق افتاده

اداره يادته؟

يادته؟ راننده تاکسي يادته؟

آره

 

کي شروع کردي که يادت بياد؟

 

وقتي گفتي بايد يادم بياد

وقتي که اون چيزا رو درباره من گفتي

درسته

تو احتمالا نميتونستي اونو بدوني

 

و بقيش، تازه شروع شده که برگرده

 

دارن دنبالمون ميان؟

 

نه، هنوز نه

 

باشه

من ميگم که ما تو قطار بمونيم و به
دورترين جاي ممکن سفر کنيم

يکمي بين توو اون چيزا فاصله بندازيم

تو نميفهمي. هيچ اندازه مسافتي
نميتونه جلوي اونا رو بگيره

خب، يه شانسه

اميدوارم که بهمون يکم وقت بده

چقدر وقت؟

به اندازه کافي وقت که کشته نشيم؟

 

متاسفم، باشه؟

يعني، نميفهمم

چرا من تو رو ميارم تو اين

اما تو لازمه هر چقدر که ممکنه دور بشي

هي، من با توام، باشه؟

 

باشه؟

باشه

 

وحشتناک به نظر مياي

ميتونم همونو درباره تو بگم

 

پس تو يکي از اونايي

 

يه دروگر

 

ما نميميريم

فقط ادامه ميديم، خوردن از اونا

 

خوردن؟

چطور؟

بهت نشون ميدم

 

پس گذاشتي که تو رو ببينه؟

 

ما از ترسشون تغذيه ميکنيم

 

پس، تو چي هستي، خون آشام؟

 

اون ما رو نگه ميداره

 

اما ما خودمون رو خراب کرديم

ما شروع کرديم که از درد انسان به
خوبي تغذيه کنيم

جستجو براش همه جا

تقريبا يه آلودگيه

و ترس يکي از اون تجربه هاست

که بيشترين مقدار وحشت تو مرگه

قوي ترينه

مواد انتخابيمون

يه بار که مزش کردي ديگه نميخواي بس کني

تو بيشتر و بيشتر لازمش داري

و وقتي نميتوني پيداش کني
تو مجبوري براش بکشي

 

واسه اونه که ما رو تبديل کرد از انگل به متجاوز

 

و شما به شکار ادامه ميدين

منتظر براي دوباره خوردن

پس، چند تا از اونا اينجا هست؟

من ديگه هيچي نميدونم

چرا اين چيزا ميان دنبال من؟

تو بهشون آسيب ميزني

تو يه کاري با اونا کردي، و اونا نميذارن يادت بياد

تا وقتي که اونا بتونن يه راهي براي برگردوندنش

يا نابود کردنت بکنن

 

تو قوي ترين بودي

 

اونا نميتونن تو رو بکشن، اما با هم

اونا قدرت دارن که از يه زندگي ديگه
هر روز ببرن

 

چه چيز آسوني

 

چطور کامل ميتونن عوض کنن

درباره چي حرف ميزني؟

تو مجبوري از اون محافظت کني

اون تنها شانسته که داري

 

اونا پيدات کردن

 

جني، جني، بيدار شو، بيدار شو
چي شده؟

 

ما بايد بريم. بايد بريم

 

ببخشيد

 

نابغه لعنتي

الو. عالي بود، مرد

بدو

 

ايان، ايان، ايان

 

تو خسته اي ، ايان

 

اسم احمقانه ايه، واقعا

ما ميتونستيم بهترشو انتخاب کنيم

ايان، لطفا، تو وجبوري وايسي

نميتونم، نميتونم

تو ميتوني حسش کني

نميتوني؟

 

چه اتفاقي داره براي من ميافته؟
تو يادت مياد

 

خون هميشه بياد ميمونه

ايان
اين يکي

 

مديا، نکن

چرا، ايان؟

 

بخشش؟

 

براي اين؟

 

اما ضرورت هميشه يه احساس باقي ميذاره

 

نميذاره؟

 

تو ميتوني ترسش رو بو کني

 

درست مثل بقيه ما

 

برگرد پيش ما، ايان

 

ما ميتونيم دوباره با هم باشيم

 

بگيرش

 

ايان

بکشش، ايان

 

بکشش، ايان

 

ايان

يالا، ايان

بکشش

 

نه

بس کن

الان بکشش

 

متاسفم

 

آهاي؟

 

خدا. کمکم کنين

 

نه. کمکم کنين

 

هيچکسي نميتونه تو رو بشنوه، ايان

کمک

 

بهتري؟ نه؟

واقعا آسونه

جز خوراکت

تو گشنه اي

 

تو خيلي مشکلي

نه

همه چيز رو ما داريم رو ميگيره که کنترلت کنه

 

هنوز، اون خاطره هاي قديمي برميگردن

حتي اگه دوباره تو رو بپوشونيم

بکشيمت دوباره و دوباره

و دوباره

و دوباره

پس حالا وقته جوابه

چطور اونکار رو کردي؟

هنوز يادت نيست؟

بذار خاطراتت رو پاک کنم

 

تو يکي از ما رو کشتي

 

يکي از خودت

 

تو نبايد قادر به اون بودي

ميخوام بدونم چطور

 

اون تلاش خيلي خوبي بود

واقعا، مدونيم که يه کمک کوچيک داشتي

کجاست؟

من ميخوام بدونم

اون يکي از ماست؟

يکي ديگه مثل تو، شايد؟

ما حاضريم

 

تو احتياج به ادب داري

 

پس ميبيني چرا نميتونيم بذاريم که بري

تو خيلي از يه تهديد دوري

يه دروگر

که همنوع خودش رو کشت

 

و تا وقتي که ما قادر نيستيم که تو رو بکشيم

 

ما ميتونيم کاملا بهت آسيب بزنيم

 

تو روتو برگردوندي و ما رو فاسد کردي

 

چرا اون کارو کردي؟

 

نميدونم

 

فکر کنم ميدوني

اما تو مخفيش کردي

 

و اون يه جايي اونجا هاست

ما فقط لازمه که بکشيمش بيرون

نه، وايسا، وايسا

وايسا، وايسا

 

توداري ضعيف ميشي، ايان

اما نميميري

 

درد تنها بدتر ميشه

 

و هيچوقت تموم نميشه

تو لازم داري که بخوري

 

نميخورم

 

واقعا؟

فکر کنم ميتونيم فکرتو عوض کنيم

 

قسم ميخورم

و اميداورم که بميرم

نه نه نه

 

ميدونم که گرسنه اي

اما نگران نباش

ما هميشه به فاميل ميرسيم

 

سلام، توبي

الان چطوري؟ بهتره؟

چي ميخواي؟

 

تو ميتوني ترسش رو حس کني

سعي کن يکمي الان بخوابي
بعدا چکت ميکنم

 

با چيزي که هستي نجنگ

 

اوه، خب
نميخواي

 

نه نه. اون فقط يه بچست

 

ازش دور شين

 

نه

 

توبي، چي شده؟

چي شده، عزيز؟

دکتر گيلبرت

بهشون نگاه نکن

 

توبي، چيزي نيست، نگران نباش

توبي--توبي، گوش کن

 

تو خوبي

 

با ما بمون

 

نه

من از اين لذت نميبرم، ايان
اما تو برام هيچ انتخابي نذاشتي

 

اگه اونا بکشنت، اون دوباره اتفاق ميافته

 

اون يه کاملا يه حقه بود

هل دادن اون از يه زندگي به ديگري

اون دليله، نيست؟

 

تو مجبوري ازش محافظت کني

اون تنها شانسيه که داري

تو ما رو مجبور به اين کار کردي

 

اما ميدوني من چي فکر ميکنم؟

يه بار که اون بره، تو به ما بر ميگردي

 

نه

اونا ميتونن کاراي وحشتناکي با اون بکنن

و اون براي تو تموم ميشه

 

متاسفم، ايان

 

اميدار بودم که به رفتن ادامه ميدادي

 

برو ازش محافظت کن

 

سعي کردم

 

تو بايد جلوشونو بگيري، ايان

 

چي ازش ترسيم کردي

قوي تر از ترسه

 

اون بهت قدرت ميده تا دروگر ها رو نابود کني

 

اما--اما همچنين

قدرت که بهت زندگي ميده

 

نميتونم

 

جني

کمکش کن

 

اون تو رو تغيير داد

 

چي کار بايد بکنم؟

تو نميفهمي. تو مثل ديگران نيستي

نه ديگه

 

من خيلي کشتم، ايان

 

وقتي تو زندگيت رو تو تاريکي شروع کردي

همه چيزيه که ميدوني

همه چيز که انجام دادي با اون رفته

 

اما من يکي رو پيدا کردم...مثل جني تو

 

اون منم عوض کرد

 

چطور؟

ترس و درد که ديگه تغذيه من نبود

 

من يه زندگي جديد از عشقش پيدا کردم

 

به من اجازه داد که بجنگم

 

تاوقتي که اونا گرفتنش

 

همونقدر که جني زندگي ميکنه

تو يه انتخاب داري

 

يه شانس داري

اما تو مجبوري تغذيه کني

 

نميتونم

تو مجبوري

 

براي جني

من به کسي آسيب نميزنم

 

اونا نه

 

تو ميتوني به من کمک کني که برم

 

لطفا

 

اما تو يه بار عشق رو پيدا کردي

 

ميتوني دوباره پيداش کني

فکر نميکني که من جستجو ميکردم؟

 

من خسته ام، ايان

 

وقتشه

 

هنوز يکم ترس؟

 

پيداش کن

 

شب خوش
شب خوش

 

لطفا

 

يه نفر به من کمک کنه

 

بدو

 

جني

 

بيا بگيرش، ايان

ايان

 

مدي، قول ميدم

اين براي تو خوب تموم نميشه

 

بذار بره

 

فرشته کوچولواي که روح تو رو نجات داد

درخشش اين يکي کجاست؟

 

نکن

تو حالمو بهم ميزني

تو به اندازه کافي قوي نيستي که جلوي منو بگيري

 

بقيه براي تو ميان

 

شايد

تو يه آلودگي هستي

اين با تو تموم ميشه

 

ما تازه شروع کرديم

 

اون چيزيه که ميخواي؟

تو ميخواي به خونه بازي برگردي؟

 

يا شايد اينجا رو دوست داري

من براي دنياي تو ميکنم، ايان

تو مال مني

هميشه مال مني

 

حالا من مجبورم همه چيزو دوباره شروع کنم

 

دوست داري زندگي بعديت چطور باشه؟

يه چيز ميتونم به تو قول بدم

اون دلپذير نخواهد بود

و اون دقيقا يه قسمت ازش نيست

مدي

تو ميتوني الان متوقفش کني

 

نه

تو ميتوني بخوريش، نميتوني؟

 

واسه اينه که مجبوريم بخوريم

 

تو راست ميگي

 

چه چيز آسوني

اون بهت قدرت ميده که دروگر ها رو نابود کني

و قدرت که زندگي بدي

 

شش. منو ببين. من اينجام

من اينجام
ايان

تو هيچي از اين رو بياد نمياري، باشه؟

همه چيز الان خوب ميشه
تو مجبوري به من اعتماد کني

 

دوست دارم

 

يالا

 

هي

 

پس، چطوره احساسش که يه قهرمان باشي؟

اوه، تو يه الهه اي

فکر کنم ميتونم ازش استفاده کنم

زندگي بدي نسيت، نه؟
نه، نيست

و اگه مجبور باشم که يکي رو بردارم
اين دقيقا اين هست

من هم

 

الان نوبت منه؟

عوضي مست، از اينجا برو بيرون

خوب بود، ايان

ممنون

برا چي؟

براي اينکه منو انسان کردي

معني اون چيه؟

 

شايد يه روز بهت بگم

 

ميدوني چيه؟

من بايد برم به چيزي برسم

داري ميري؟
ميرم. فقط براي 5 ثانيه

من فقط بايد با يکي حرف بزنم
باشه

و سريع برگرد اينجا
ميام

 

چي شده؟

ترسيدي؟

 

ترجمه و زيرنويس: م-ع
shadow.m666@gmail.com